خیلی وقت بود به ان جا سر نزده بود؛ تا جایی که شاید کلا یادم رفته بود. اومدم شروع کنم دوباره به مطلب نوشتن و پست کردن تو ذهنم دنبال موضوع بودم برای شروع . به حال و هوای این روز های خودم فکر کردم و به "که چه؟!" ختم شد. به شعر فکر کردم ولی دیدم برای شروع ایده خیلیخوبی نیست.
خیلی موضوعات مختلفی رو پیدا کردم، از بلوای جدید ساسی مانکن تو مدارس که بار دیگه بی در و پیکر بودنش رو به رخ همهی ملت کشید و از همه بدتر ملتی که بعضا دفاع کرده بودند که "کودکان نیاز به شادی و نشاط دارند". این حرف کاملا قبول ولی راه دیگه ای برای ایجاد شادی و نشاط در بین بچه های دبستانی وجود نداره؟
یه خرده خودم رو جای والدینی که بعدا ازشون سوال شد
"مامان سکسی یعنی چی؟" یا "بابا in rell و single یعنی چی؟"گذاشتم و دیدم این ایجاد شادی و نشاط باعث وارد شدن مفاهیمی به ذهن بچه ها میشه که از سنشون خیلی بزرگ تر هستش. مفاهیمی که اصلا در فرهنگ ما جایی نداشته و به جای اینکه بیاییم ، از زندگی امروزی خود دور کنیم از کودکی بچه را با این مفاهیم رشد می دیم تا در ذهن اون بچه نهادینه بشه و به جای اینکه فردا روز با گارد منفی با این جور مفاهیم برخورد کنه به صورت کاملا عادی و جا افتاده در زندگی، منفعل نشون بده.
البته این بحث رو میشه بیشتر بهش پرداخت و به پس لرزه های این انفجار در فضای مجازی به خصوص توییتر و طبق عادت فراموش کاری و دو دستگی جامعه نگاهی انداخت.
شاید در آینده ای نزدیک!